زینب رو نگذار با غصّه‌هاش جدا شو از من یواش یواش زن تنهای این غروبم تو نرو تا که پا نکوبم سرو دل‌آرام مادرم، برادرم من ز تبرها مکّدرم تو بری، زینبت اسیره دعا کن، خواهرت بمیره می‌گذشت از در مسجد، نفس‌آلوده سگی گذر خویش ز کوی تو به‌یادم آمد